سالکی نامش حسینبنحبیب
دستِ او باشد به دامانِ طبیب
آن طبیبِ معنوی سلطانِ دین
جلوه حق نورِ سبحانِ مبین
حضرتِ صاحبزمان را دیده است
بر سرابِ این جهان خندیده است
از ولیاللّه خواهد روز و شب
وارهد زین مُلکِ پُر رنج و تَعَب
شادمان زی آنکه رفت از این جهان
جان به جانان داد و روحش شادمان
از بلای بیامان او خسته نیست
با خور و خواب و هوس وابسته نیست
سیرِ باطن میکند با بالِ جان
هر کجا خواهد عیان و هم نهان
گشته روشن، نغمهخوان شد خوشنوا
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 78