دوش از درِ میخانه خراب آمده بودم
با ساز و دف و جامِ شراب آمده بودم
در حالِ سماع، رقصکنان، خندهزنان، مست
با نغمه و آهنگ و رباب آمده بودم
اندوه نبُد در دل و سرمست و قدحنوش
آسوده ز اندوه و عذاب آمده بودم
از قامتِ ساقی چو قیامت شده برپا
فارغ ز غمِ روزِ حساب آمده بودم
ای فردِ ریاکار به کوری تو دوشین
پیمانهکش و مست و خراب آمده بودم
پیمانه به کف، نغمه به لب، سرخوش و شیدا
با ساغرِ پُر از میِ ناب آمده بودم
صابر شدهام رهروِ دنیایِ یقینم
صد شکر که از راهِ صواب آمده بودم
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 3