کسوتِ تزویر را از دوشِ جان انداختیم
شورِ عشقی در دلِ پیر و جوان انداختیم
عالمی خوشتر نبود از عالمِ دیوانگی
از جنونِ عشق شوری در جهان انداختیم
منقلباحوال بودیم از غم و هجر و فراق
انقلابی در دلِ شوریدگان انداختیم
همچو منصور از دل و جان ما اناالحق میزنیم
پیر و برنا را به عالم، در گمان انداختیم
صابرِ آزاده و رندیم و مست و میپرست
سر به خاکِ مقدمِ پیرِ مغان انداختیم
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 22