امشب بیا در بزمِ من شورِ نهانم را ببین
در آتشِ سوزانِ دل آه و فغانم را ببین
مستم ز جامِ عشقِ دل از خویش باشم منفصل
به یار باشم متصل، آشوبِ جانم را ببین
دارم به کف پیمانه ای، دارم به لب افسانه ای
جانم بود پروانه ای شمعِ روانم را ببین
عشقت به دل غوغا کند، آخر مرا رسوا کند
هر دم مرا شیدا کند، سوزِ نهانم را ببین
در عالمِ صدق و صفا شایسته می باید شدن
ای نازنینِ بی وفا ذوقِ عیانم را ببین
صابر خراباتی شدی گاهی مناجاتی شدی
اکنون بیا در بزمِ جان آن جانِ جانم را ببین
آن جانِ جان باشد خدا، نبود جدا از هست ما
هم در زمین هم در سماء آن مهربانم را ببین
صابر كرماني...برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 190