شب...

ساخت وبلاگ

شب شد که باز نغمۀ مستانه سر کنم

پیمانه پُر ز بادۀ خونِ جگر کنم

شب شد که باز آهِ جهانسوز برکشم

تا آهِ قلبِ سوخته را با اثر کنم

شب شد ز عشق، سر، سرِ زانوی غم نهم

دامن ز اشکِ دیدۀ تاریک، تر کنم

شب شد که باز گوشۀ تنهای تارِ خویش

آه و فغان ز گردشِ دورِ قمر کنم

شب شد که باز یادِ دل و خاطرات آن

عقدِ سرشک ریزم و خاکی به سر کنم

شب شد که باز بی دل و بیدار و بی قرار

با خود حکایتِ غمِ دل را سمر کنم

شب شد که باز غمزده و زار و دلفکار

روی طلب به جانبِ اهل نظر کنم

شب شد که باز بر درِ میخانۀ امید

مست و خراب در حرمِ دل گذر کنم

شب شد که باز نالۀ صابر شود بلند

گوید که روی دل به جهانِ دگر کنم

صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:16