غزل 311

ساخت وبلاگ

 

زاهدِ بیگانه را با عالمِ معنی چه کار

جاهلِ بی مایه را با شاهدِ زیبا چه کار

تا ز خود داری خبر از حق پرستی دم مزن

مردِ دنیادار را با ایزدِ یکتا چه کار

عمر را مصروفِ عیش و نوش و عشرت کرده ای

پس تو را با قصر و حور و جنت المأوا چه کار

هر که در این تنگنای عالمِ دون شد اسیر

جان او را با جهانِ خرمِ بالا چه کار

دامِ راهت مکرِ نفس و شرّ شیطانِ دنیست

غافل و پستی تو را با رهبرِ دلها چه کار

باده نوشی جز فراموشی ندارد حاصلی

مستِ عشقِ دوست را با ساغرِ صهبا چه کار

صابرِ کرمانی وارسته از خود رسته است

نغمه از دل برکشد ما را به این دنیا چه کار

صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 185 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 20:31