زاهدِ بیگانه را با عالمِ معنی چه کار
جاهلِ بی مایه را با شاهدِ زیبا چه کار
تا ز خود داری خبر از حق پرستی دم مزن
مردِ دنیادار را با ایزدِ یکتا چه کار
عمر را مصروفِ عیش و نوش و عشرت کرده ای
پس تو را با قصر و حور و جنت المأوا چه کار
هر که در این تنگنای عالمِ دون شد اسیر
جان او را با جهانِ خرمِ بالا چه کار
دامِ راهت مکرِ نفس و شرّ شیطانِ دنیست
غافل و پستی تو را با رهبرِ دلها چه کار
باده نوشی جز فراموشی ندارد حاصلی
مستِ عشقِ دوست را با ساغرِ صهبا چه کار
صابرِ کرمانی وارسته از خود رسته است
نغمه از دل برکشد ما را به این دنیا چه کار
صابر كرماني...برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 185