تسلیم و رضا

ساخت وبلاگ

به رمزِ زندگی پی می بری گر باصفا گردی

به سرّ و معنیِ عشق و محبت آشنا گردی

هما و کوهِ قاف و آبِ حیوان قصه یا رویا

تلاشی کن به قافِ عشق، سیمرغ و هما گردی

مجو حاجت ز خلق و روی دل را سوی جانان کن

چو از ما و منی بگذشته ای حاجتروا گردی

بگردِ شمعِ سوزانِ محبت بال و پر بگشا

فروزان آتشِ عشق و وفا سر تا به پا گردی

بنه همچون مسیحا پای بر فرقِ سرِ خواهش

به مُلکِ بی نیازی رازدار و باخدا گردی

ببخش و جود و احسان کن ز بخشش سودِ جان بینی

مترس از اینکه در بخشش پریشان و گدا گردی

تو را روحی بود باقی به اقلیمِ بقای جان

چو از این تخته بند کالبد روزی جدا گردی

ز هر سو بَر رُخت بالی گشاید دستِ غیبِ حق

به دنیای حقیقت چونکه تسلیم و رضا گردی

متاعِ هر دو عالم قدرِ یک ارزن نمی ارزد

اگر چون عارفان واقف به اسرارِ ولا گردی

دگر از جنت و فردوس و رضوان می شوی فارغ

اگر سیراب از سرچشمه آبِ بقا گردی

بود آبِ بقا سرچشمه مهر و وفای دل

بنوشی قطره ای از چشمه سارش باوفا گردی

بنوشی جرعه می از خمِ میخانه وحدت

به سانِ صابرِ شیرین کلام و خوشنوا گردی

تذرو و قمری و طوطی و طاوس جنان گردی

چه در ذکر و عبادت همدمِ اهلِ دعا گردی


برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۸۱۷ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : تسلیم, نویسنده : saberkermania بازدید : 144 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 19:29