رهِ وصلِ خدای مهربان

ساخت وبلاگ

هیچکس واقف به سرِّ سرنوشتِ خویش نیست
هیچ دانا واقف‌الاسرار و دوراندیش نیست
هر که سیرآبست کی دارد خبر از تشنگان
مرد مُنعم باخبر از حالتِ درویش نیست
شهدِ آسایش ندارد خوانِ عمر و زندگی
نوش این دنیای دون‌پرور دمی بی‌نیش نیست
سالکِ دنیای عشق و رهروِ کوی دلم
جز رهِ وصلِ خدای مهربان در پیش نیست
زخمه زد تیرِ قضا بر این دلِ بی‌کینه‌ام
مرحمِ آرامشِ لطفت به قلبِ ریش نیست
گشته صابر محوِ عشقِ کردگار ذوالمنن
پای‌بندِ رشته عقل و مرام و کیش نیست


برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۱۲۸

صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 11 دی 1401 ساعت: 20:40