در برِ اغیار نازِ یار را باید کشید
نازِ آن گلچهره عیار را باید کشید
عاشقی بارِ غم و اندوه بر دوشت نهد
سالکِ این ره چو گشتی بار را باید کشید
گر شدی از عشقِ جانان رند و مست و سرفراز
بر سرِ دارِ فنا آزار را باید کشید
در گلستانِ جمالِ یارِ زیبای عزیز
عشوههای نرگسِ بیمار را باید کشید
تا توانی جد و جهد و کوشش و همت نما
سرخوش و بشاش جورِ کار را باید کشید
گر بخواهی لذتی از وصلِ رُخسارش بری
ناز و غنج و غمزه دلدار را باید کشید
صابرِ کرمانی رند و قلندر دل سرود
جورِ آن یار پریرخسار را باید کشید
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 93