نور یقین

ساخت وبلاگ

نور یقین رهبر آزادگان

مظهر حق مهر دل و جان جان

شهید شد رونق اسلام گشت
دین خدا مایه آرام گشت

نام حسین ابن علی غم‌فزاست
پرتو او در دل و در جان ماست

هر سخنش آیت عشق و ولاست
جلوه خاصش به زمین و سماست

ز عشق او شور قیامت به پاست
تشنه‌لب و چشمه آب بقاست

پیر و جوان واله رخساره‌اش
غرقه خون این تن صد پاره‌اش

وقت وداع زینب خونین‌جگر
چونکه نمودی به برادر نظر

دید تنی بی سر و تن چاک‌چاک
از ستم افتاده به خاک هلاک

کرد نظر بر تن و بر پیکرش
بوسه زدی بر آن تن اطهرش

عازم حرکت شد و با صبر و نال
قامت خم گشته و دل پر ملال

او به اسیران بلا یار بود
مونس و دلدار و پرستار بود

عمه آن سرور اهل رشاد
ولیّ حق، حضرت زین‌العباد

گر چه به ظاهر تن بیمار داشت
وجود را نقطه پرگار داشت

باز ز زینب سخن آرم به لب
جورکشی، صدمه و رنج و تعب

زن تو مگو شیرزن روزگار
جلوه انوار علی آشکار

مادر او فاطمه خیرالنساء
برادر بزرگ او مجتبی

محرم اسرار حسین شهید
پاکدل و اهل یقین و وحید

خطبه بخواندی چو پدر در جهان
شور به پا کرد به نطق و بیان

چونکه ز خود فانی و پر از ولاست
حماسه‌اش حماسه کربلاست

زلزله افکند به کاخ یزید
دخت علی خواهر صدها شهید

خواهر ایمانی اهل ولا
سینه او آئینه حق‌نما

بوده میان دو دلی واسطه
داشته با نور خدا رابطه

سرِّ صمد، نور احد را شناخت
مظهر الله صمد را شناخت

جاذب هر نور بود، نور، نور
خاصه تجلّی جمال و حضور

زینب مظلومه به سوز و گداز
همسفر عشق به راه دراز

بر سر بی تن چو نظر می‌نمود
ساز غم عشق، سمر می‌نمود

جان ز تنم رفته تویی جان من
گوهر جان حضرت جانان من

وای که من بی تو چرا زنده‌ام
بلاکش زمان و آینده‌ام

هم ز ازل تا به ابد بی‌امان
لعنت حق به ظالمان جهان

صابر کرمانی شیرین‌کلام
مدیحه‌گو بوده به هر صبح و شام
 


برچسب‌ها: کاروان شعر, صفحات ۶۹۴, ۶۹۲

صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 194 تاريخ : شنبه 22 شهريور 1399 ساعت: 18:56