در خرابات مغان مست خم صهبا شدم
خاک پای ساقی گلچهره زیبا شدم
گر به ظاهر گشته ام دیوانه بر من عیب نیست
باطناً استاد هر فرزانه و دانا شدم
عشقبازی می نمایم با سرور و وجد و شوق
عاشق جانانه یکتای بی همتا شدم
دست قدرت از کرم بر من در رحمت گشود
پست و نابینا بدم از لطف حق بینا شدم
ذره ای بودم شدم مجذوب نور شمس عشق
قطره بودم از کرامات علی دریا شدم
چون بیامد در کفم دامان سلطان نجف
فارغ از اندیشه ی رنج و غم فردا شدم
سایه ای افکند شهباز سعادت بر سرم
راحت و آسوده و آزاده و شیدا شدم
شمع رخ افروخت یار نازنین پروانه وار
از برای جان نثاری رند و بی پروا شدم
صابر کرمانی شیرین کلام و سرخوشم
در گلستان محبت بلبلی گویا شدم
صابر كرماني...برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 193