به صبح و شام با ولا علی علی علی بگوز صدقِ قلب و از صفا، علی علی علی بگوحدیث از نبی بود عبادتست نامِ اوتو دم به دم چو اولیا، علی علی علی بگوچه در زمین چه آسمان علی حقیقتِ عیانبه صد زبان به صد نوا، علی علی علی بگوولی رازدان بود، امامِ انس و جان بودتو با کلامِ جانفزا، علی علی علی بگودر این سرای پُر ز غم مشو ز بیش و کم دُژمز فکر و جسم و تن رها، علی علی علی بگونیامدست در جهان کسی چو مرتضی علیز نفسِ دون شدی جدا، علی علی علی بگورها شدن ز دامِ غم به ذکرِ نامِ او بودبه عیش و طیش و ابتلا، علی علی علی بگوتجلیِ خدا عیان ز حُسنِ روی انورشبه دام غصه و بلا، علی علی علی بگوز صابر این سخن بود کلام عارفانهایبخوان حدیثِ عشق را، علی علی علی بگوبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۷۷۴ بخوانید, ...ادامه مطلب
دوش از درِ میخانه خراب آمده بودمبا ساز و دف و جامِ شراب آمده بودمدر حالِ سماع، رقصکنان، خندهزنان، مستبا نغمه و آهنگ و رباب آمده بودماندوه نبُد در دل و سرمست و قدحنوشآسوده ز اندوه و عذاب آمده بودماز قامتِ ساقی چو قیامت شده برپافارغ ز غمِ روزِ حساب آمده بودمای فردِ ریاکار به کوری تو دوشینپیمانهکش و مست و خراب آمده بودمپیمانه به کف، نغمه به لب، سرخوش و شیدابا ساغرِ پُر از میِ ناب آمده بودمصابر شدهام رهروِ دنیایِ یقینمصد شکر که از راهِ صواب آمده بودمبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۴۵۰ بخوانید, ...ادامه مطلب
خواهی رها شوی ز بلا، یاعلی بگوخواهی رسی به اصلِ ولا یاعلی بگوالحق مع العلی و مع الحق علی بخوانتا پی بری به رازِ خدا یاعلی بگوحُبِّ علی جنان بود و قهرِ او سعیرخواهی شوی ز خویش رها یاعلی بگوذکرِ علی عبادت و یادِ علی بهشتاز صدقِ دل به صبح و مسا یاعلی بگودانی علی به قاتلِ خود رحم کرده استبینش طلب ز مهر و وفا یاعلی بگوهر دم به عشقِ روی علی دمزدن خوشستچون عارفانِ بزمِ صفا یاعلی بگویا قاهرالعدو و یا والیالولیبا قلبِ پاک و نور و ضیا، یاعلی بگویا مظهرالعجائب و یا مرتضیعلیزین هستی دوروزه جدا یاعلی بگوصابر به درگهِ کرمش سرنهاده استگوید به شور و شوق و نوا یاعلی بگوبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۷۷۳ بخوانید, ...ادامه مطلب
سلطان عشق، تشنهلب کربلا حسینتن چاکچاک از ستم اشقیا حسینوالی امر بودی و تسلیم کردگارای مظهر خدا ولی و رهنما حسینسرحلقه تمام شهیدان عالمیای نور غیب و رحمت بیانتها حسینمانند تو نبوده کسی در جهان و نیستای پردهدار کعبه صدق خدا حسیناسلام رونقش ز وجود تو بوده استدر راه دین ز نور یقین جانفدا حسینیاران باوفای تو از جان گذشتهاندمرات ذات حق به زمین و سما حسیندر هر محرم از غم تو محشری به پاستجان روشن از ولای تو اصل ولا حسینصابر نهاده سر به در آستانهاتبنما نظر به خستهدلی مبتلا حسینبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۷۲۱ بخوانید, ...ادامه مطلب
ای رهنمای خلقِ جهان یاعلی مدداندیشهات ورای زمان یاعلی مددذاتِ تو از نخست بُدی با پیمبرانای ماورای مُلک و مکان یاعلی مددشمسالضحی جمالِ تو در آسمانِ عشقمهرِ رُخت به سینه نهان یاعلی مددمانند تو نیامده در عالمِ وجودشرحت فزون ز حدِّ بیان یاعلی مددتو مظهرِ خدا و خدا از تو آشکارای اصل و فرعِ جان و جهان یاعلی مددمردانِ حق به خاکِ قدوم تو سر نهندای نورِ غیب و گوهرِ جان یاعلی مددفرِّ هُمای عشق به سر سایهافکن استای برتر از خیال و گمان یاعلی مدددر علم و فضل و حکمت و زهد و کمال و جودمثلِ علی نبوده عیان یا علی مددقُطبالرحی به عالمِ ایجاد بودهایاز بینشانِ محض، نشان یاعلی مددمداحِ اهلِبیت همه عمر صابرستمهر و ولاست نورِ روان یاعلی مددبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۱۶۷ بخوانید, ...ادامه مطلب
هر که دم زد از محبت آشنائی بیش نیستاین زمان مهر و محبت، ماجرائی بیش نیستبا خیالِ دوست روز و شب به سر بردن خوش استورنه این دنیای فانی، غمسرائی بیش نیستانعکاسِ صوت باشد در فضای این جهانهر چه در گوش تو میپیچد صدائی بیش نیستبر سرِ خوانِ جهان میر و گدا، پیر و جوانهر که را بینی گدای بینوائی بیش نیستنغمه و آواز و ساز و چنگ و رود و تار و نیگر شود تکمیل در عالم، نوائی بیش نیستصابرا شعرِ روانت در خور هر فهم نیستهر چه میماند ز گفتارت، ندائی بیش نیستبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۱۳۰ بخوانید, ...ادامه مطلب
نهادهام ز یقین سر به آستانِ علیهزار جانِ گرامی فدایِ جانِ علیز علم و معرفت و زهد و جود و حکمت و دادشدهست شهره و ضربالمثل توانِ علیبیان من شده قاصر ز مدح و منقبتشجهانِ نامتناهی بود جهانِ علیهمیشه ذاتِ علی بوده است و خواهد بودعلیشناس شوی هر زمان زمانِ علیعلی حقیقت محض و علی ولیّ خداهزار نکته ز هر خطبه و بیانِ علیعلی به باغ ولایت بهار جاوید استکلامِ عشق بخوان اصلِ عشقِ جانِ علیصدای زمزمه عشق دل رسد در گوشفزون ز شرح و بیان بوده داستانِ علیز نورِ روی علی خاطر و روان روشندر آسمان و زمین جلوه روانِ علیز دستِ خلق شکایت به کوه و صحرا کردکه چاه پُر شده از شکوه و فغانِ علیبود به لفظ و سخن گفتنِ علی آساننبوده کس به جهان در مقام و آنِ علیچه بوده آن تجلّی حسن و جلوهی ذاتکمال و عزّت و فضل و شرف نشانِ علیدر این سرای دو در از یقینِ دل صابرنهاده سر به سرِ کویِ عارفانِ علیبرچسبها: صفحه ۲۶۳ بخوانید, ...ادامه مطلب
سلطان عشق، تشنهلب کربلا حسینتن چاکچاک از ستم اشقیا حسینوالی امر بودی و تسلیم کردگارای مظهر خدا ولی و رهنما حسینسر حلقه تمام شهیدان عالمیای نور غیب و رحمت بیانتها حسینمانند تو نبوده کسی در جهان و نیستای پردهدار کعبه صدق خدا حسیناسلام رونقش ز وجود تو بوده استدر راه دین ز نور یقین جانفدا حسینیاران باوفای تو از جان گذشتهاندمرات ذات حق به زمین و سما حسیندر هر محرم از غم تو محشری به پاستجان روشن از ولای تو اصل ولا حسینصابر نهاده سر بدر آستانهاتبنما نظر به خستهدلی مبتلا حسینبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۷۲۱ بخوانید, ...ادامه مطلب
دم میزنم زِ عشق و ولای تو یاعلیسر مینهم زِ صدق، به پای تو یاعلیبر لوح دل بهغیر جمالِ تو نقش نیستواصل شدم به فیضِ لقای تو یاعلیدارد بس افتخار به شاهانِ تاجدارهر بندهی فقیر و گدایِ تو یاعلینامت علی و یکصد و ده هست در عددنصفش مجیب و ذکر و دعای تو یاعلیخمسش حبیب و عُشر بود اسم ذات هوبرپا بود جهان ز بقایِ تو یاعلیکون و مکان و لوح و سموات و عرش و فرشخلقت شدند جمله زِ رأی تو یاعلیعرش خدا که قلبِ محبان باصفاستبود از نخست منزل و جای تو یاعلیهر دم رسد به گوش دل و جان عاشقانآوایِ عشق و شور و نوای تو یاعلیمستم ز شوق و نغمۀ مستانه میزنمچون بلبلی به باغ صفای تو یاعلیمنصوروار هر که بنوشد شرابِ عشقواقف شود به سرّ خفایِ تو یاعلیباشد مصون ز حیلۀ شیطان و شرّ نفسهر عاشقی ز لطف و وفای تو یاعلیتسبیحخوان به امر خدا تا که شد ملکبگشود لب به مدح و ثنای تو یاعلیفلک وجود غرقۀ بحر نعیم توستهستی است قطرهای ز سخای تو یاعلیصابر قدم به حصن ولایت نهاد و گفتروشندلم ز نور ولایِ تو یاعلی بخوانید, ...ادامه مطلب
ای جلالِ کبریائی از وجودت آشکارای جمالِ ذاتِ حق ای مُلکِ دل را شهریارای حسین بن علی ای منبعِ جود و سخاای رخِ نورانیت آئینه دارِ کردگارای که عشقت بُرده صبر و طاقت از پیر و جوانای که نامِ نامی تو در دو , ...ادامه مطلب
به صبح و شام منِ زار یاعلی گویمبه دامِ غصه گرفتار یاعلی گویمعلی حقیقتِ مطلق ولیِ حق باشدبه دل بود غمِ بسیار یاعلی گویمعلیست وفقِ عدد (لا اله الا هو)چو بختِ من شده بیدار یاعلی گویمز راهِ عشقِ علی، حقش, ...ادامه مطلب
سالکی نامش حسین بن حبیبدستِ او باشد به دامانِ طبیبآن طبیبِ معنوی سلطانِ دینجلوه حق نورِ سبحانِ مبینحضرتِ صاحب زمان را دیده استبر سرابِ این جهان خندیده استاز ولی الله خواهد روز و شبوارهد زین مُلکِ پُر , ...ادامه مطلب
در خرابات مغان مست خم صهبا شدمخاک پای ساقی گلچهره زیبا شدمگر به ظاهر گشته ام دیوانه بر من عیب نیستباطناً استاد هر فرزانه و دانا شدمعشقبازی می نمایم با سرور و وجد و شوقعاشق جانانه یکتای بی همتا شدمدست , ...ادامه مطلب
سلطان ملک ارتضا، مولی علی موسی الرضاآئینه ذات خدا، مولی علی موسی الرضابحر کرم، کان عطا، سر حلقه اهل ولادر امر او بودی قضا، مولی علی موسی الرضاآن رهبر راه یقین مسموم زهر ظلم و کینبر امر حق بودی رضا، مو, ...ادامه مطلب
شاهنشه جهان حسن عسکری بودآثار قدر و رفعت آن شاه اظهرست, ...ادامه مطلب