عیدِ نوروز

ساخت وبلاگ

شد روزِ عیدِ نوروز تا تهنیت بگویم

اهلِ صفا بیایند پیمانه‌کش به کویم

تحویلِ سال می‌گفت شیخی به خادمِ خویش

سجاده را بینداز تا ذکرِ حق بگویم

رندی ز وجد می‌گفت ساقی بده شرابم

تا با شرابِ گلگون دلقِ ریا بشورم

گفتا به غمگساری معشوقِ گلعذاری

در بوستانِ عرفان بنما نظر به رویم

با غنج و غمزه و ناز می‌گفت گل به بلبل

بنما نظر ز شادی بر چهره نکویم

در کف گرفت ساقی جام و سبوی باده

گفتا که جرعه‌ای نوش از ساغر و سبویم

درویش خاکساری هو حق علی علی گو

گفتا مصون بمانند رندان ز ذکرِ هویم

صابر ز شوق و شادی مستِ شرابِ وصلت

گفتا نگار آمد از مرحمت به سویم


برچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۶۰۹

صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:17