ای نور حقیقت ز جمال تو هویداای مظهر حق بوده رخت همچو مسیحاای جان جهان تشنهلب دشت حوادثای لعل لبت آب بقا، رهبر و مولاای حسن رخت آئینه ذات الهیای سرو قدت شاخه طوبی دل ماای عشق تو افکنده شرر در همه عالمای لطف تو باشد به سر خلق به هر جاای برتر از اندیشه و افکار خلایقای متصل غیب توئی اصل تولاای دین خدا از تو بسی یافته رونقای نور ولا گشته ز روی تو هویداهم شاهد و مشهود و شهیدابنشهیدیسرور به شهیدان جهان والی و والاجوشان به جهان خون تو تا روز قیامتای رهبر خوبان ز تو روشن شده دلهاصابر ز حسینابنعلی فیض و عطا یافتآسوده خیالست ز هر میل و تمنّابرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۲ بخوانید, ...ادامه مطلب