سلطان ملک ارتضا، مولی علی موسیالرضاآئینه ذات خدا، مولی علی موسیالرضابحر کرم، کان عطا، سرحلقه اهل ولادر امر او بودی قضا، مولی علی موسیالرضاآن رهبر راه یقین مسموم زهر ظلم و کینبر امر حق بودی رضا، مولی علی موسیالرضاموسی بن جعفر آن پدر، میر امم، فخر بشردل یافت از نورش جلا، مولی علی موسیالرضاسال محق مولود او، تابان رخ مسعود اودریای رحمت از سخا، مولی علی موسیالرضامولود یا ذیقعده دان، بد نام مادر خیزرانسلطان اقلیم صفا، مولی علی موسیالرضاهم نجمه و هم باهره، مادر ملقب طاهرهباشد امامالاتقیا، مولی علی موسیالرضامیرولا، فاضل رضی، صابر، وفی باصفاالقاب آن ایزدنما، مولی علی موسیالرضاپنجاه و پنج آن رهنما از سال در دار فناعمرش بدی ای باولا، مولی علی موسیالرضاشمس هدایت بوده او، آن مظهر آیات هودین خدا را رهنما، مولی علی موسیالرضاصابر غلام درگهش، کمتر بد از خاک رهشباشد ولی اولیا، مولی علی موسیالرضابرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۳۱ بخوانید, ...ادامه مطلب